استعفا از مدیریت انتشارات کاروان
قابل توجه دوستان و عزیزانی که درباره امور مربوط به انتشارات کاروان ایمیل هایی برای من ارسال می کنند.
من از بانیان انتشارات کاروان در سال 1376 بودم و از آن هنگام، تا سال 1388 به مدت 12 سال مدیریت این انتشارات را
بر عهده داشتم. در این 12 سال به غیر از انتشار بیش از 250 عنوان کتاب در زمینه های ادبیات داستانی، فلسفه، کودکان و نوجوانان، آیین ها و اساطیر، مراجع، شعر و…، 25 شماره نشریه فرهنگی هنری جشن کتاب را منتشر کردیم (توقیف شد)، 5 شماره نشریه کامیاب را منتشر کردیم (تعطیلش کردند)، پروژه انتشار کتاب های سخنگو را راه اندازی کردیم، پائولو کوئلیو را به ایران دعوت کردیم (به عنوان اولین نویسنده مطرح غیرمسلمانی که بعد از انقلاب 57 به ایران سفر می کرد)، چهار سال متوالی جایزه ادبی یلدا را اهدا کردیم، از معدود و اولین ناشران ایرانی بودیم که به معاهدات بین المللی کپی رایت احترام گذاشتیم، باشگاه کتاب راه انداختیم، و به هر حال سعی کردیم به سهم خودمان، هرکاری از دستمان برمی آمد برای خدمت به توسعه فرهنگی کشورمان انجام دهیم. این دوازده سال از زیباترین سال های زندگی من است و به لحظه لحظه اش افتخار می کنم. مهم ترین دستاورد این سال ها برای من، پیدا کردن بیشتر از یک میلیون دوست فارسی زبان در ایران و سراسر دنیا بود که قدم به قدم، با هم رشد کردیم و بالیدیم.
به هر حال، با توجه به اینکه چند ماه قبل برایم مسجل شد که فعلا بازگشت من به ایران با کرام الکاتبین است و علی رغم میل قلبی ام و عشق عمیقم به فرهنگ کشورمان، ناچارم در سرزمین دیگری زندگی کنم؛ دیگر امکان مدیریت بر انتشارات کاروان را ندارم. حدود چهار ماه قبل رسما از مدیریت انتشارات کاروان استعفا داده ام و دیگر در هیچ یک از امور انتشارات کاروان و تصمیم گیری های آن دخالتی ندارم. البته این استعفا از علاقه قلبی عمیق من به این انتشارات و تک تک دوستانی که در این دوازده سال افتخار همکاری با آن ها را داشته ام، نمی کاهد و امیدوارم کسانی که در این سال ها لطفی به من و انتشارات کاروان داشته اند، همچنان در کنار این انتشارات و زحمتکشانی بمانند که شبانه روز سعی دارند در گسترش فرهنگ مکتوب کشورمان سهمی ایفا کنند.
موفق باشید
آرش حجازی
خیلی متاسف شدم . امیدوارم به زودی برگردید.
آرش عزیز…به امید پروردگار به زودی به سرزمین مادری خواهی گشت و دوباره به توسعه فرهنگ و زبان فارسی کمک شایان خواهی کرد…
به زودی جشن بازگشت شما به ایران و کاروان را خواهیم گرفت
نشر کاروان برای من و بسیاری از هم سن و سالهای من بیشتر از آن که یک منتشر کنندهی کتاب باشد، یک جواهر فروشی بود. جواهر فروشی که با گذر زمان مطمئن شدیم، جواهراتش همه اصلند و بدلی در کار نیست. خسته نباشید و ممنون.
درود به شما، آرش حجازی عزیز، که شرف و آزادگی ر و به هیچ قیمتی نفروختی.. جای شما و نوشته ها و ترجمه های زیباتون در کاروان واقعا خالی خواهد بود
اون روز نزدیکه که باز شما رو در ایران و انتشارات کاروان ببینید..
براتون بهترین آرزو ها رو دارم
خیلی خیلی متاسفم آرش عزیز …به امید بازگشت هر چه زودتر شما به ایران و همین طور کاروان
خیلی خیلی متاسفم آرش عزیز …به امید بازگشت شما به ایران و همینطور کاروان.
به عنوان کسی که در تمام این سالها خواننده انتشارات کاروان بودم از تمامی زحماتتان تشکر می کنم. به امید ایراتی سربلند و آزاد
ishala ye roz dobare to namayeshgah ketab azet emza migirim
سلام و درود بر یکی از مورده علاقه ترین نویسندگانم
به امیده دیداره دوباره شما در جشن های اهورایی خود
بدرود هم نفس . . . .
mamnoon az zahamatetan, man az nazdik dar namayeshgahe ketab shoma ra molaghat kardam va dar sokhanraniye paolo quilo ham sherkat kardam, motasefam keh digar modire entesharat karvan nistid, barayetan arezooye movafaghiyat mikonam
ارش جان طلوع سبز ازادی نزدیک است…
درود بر تو دکتر عزیز
به روشنی میبینم آیندهء نزدیکتر از نزدیک رو که همه در کنار هم در وطن جشن آزادی بگیریم
متاسفم…! فقط می تونم همین رو بگم…! امیدوارم هر چه زودتر بتونید برگردید.
از خبر استعفا ناراحت شدم ولی دلیلش انقدر غرور آمیز است که طعم تلخ آن را ملس میکند.
پاینده باشید.
آن روز که سایت ها نام شما را به عنوان طبیبی معرفی کردند که کوشیده بود ندا را نجات دهد این خبر باورم نمی شد. افسوس که در سرزمین مان قاتل ها آزادند و انسان های شریف در بند!
روزی جرس فریاد زند بربندید محمل ها تا سوی ایران برگردد این کاروان.
حتم دارم که برمی گردید به ایران.
در انتظار آن روز خجسته شاد و سرافراز باشید!
بعد از انتخابات، در گیر و دار همون خبرهای مربوط به ندا بود که یادم افتاد وقتی از ایران اومدم بیرون، هنوز مشترک خبرنامه کاروان بودم… دکتر حجازی، بارها وقتی صحبت از شما میشد برای دوستان ایرانی و غیر ایرانی از انتشارات کاروان میگفتم و تمام خاطرات شیرینی که برای تقریبا 10 سال به همراه خانواده و دوستانم از کتابها و فعالیتهای شما داشتم. امیدوارم روزی همه به ایران برگردیم و باز هم بتونیم روبروی غرفه شلوغ کاروان در نمایشگاه همدیگر رو ببینیم. سلامت و امیدوار باشید.
لعنت الله علی ………
سراسر اندوهم و در غم گرفتار. بسيار متاسف از رفتن بسيار خرسند از مردانگي و دلاوريت
تو در ياد ما بودي و هستي و خواهي ماند. به عنوان يك آزاده. به تو افتخار مي كنيم دكتر
kasani mesle shoma eftekhare Iran zamin hastand, KEY-KHOSROYE asre jadid, omidvaram roozi (ke aslan door nist) be vatan bargardid…
so sorry for myself and this country that lost you dear Mr.Hejazi:(
digeh chizi baraye az dadt dadan nadarim…
در این غوغای مردم کش
در این شهر به خون خفتن
خوشا در چنگ شب مردن
ولی از مرگ شب گفتن !