عوامل مهم در تعيين قيمت كتاب
در مقالهي «عوامل مهم در تعيين تيراژ كتاب» در شمارهي 1 صنعت نشر (اسفندماه 85)، به عواملي اشاره كرديم كه ناشر بايد در هنگام تعيين تيراژ مطلوب كتاب در نظر بگيرد. اشاره شد كه ناشر در هنگام تعيين تيراژ براي كتاب مورد نظرش، بايد به دو عامل مهم «هزينه» و «عرضه و تقاضا» توجه كند و اين واقعيت را در نظر داشته باشد كه تيراژ مطلوب، تيراژي است كه قبل از معادل شدن هزينهي نگهداري و ركود سرمايهي آن با هزينهي تجديد چاپ آن كتاب، به فروش برسد. همچنين، سه گروه هزينه مطرح شد كه ناشر در هنگام تعيين تيراژ بايد مد نظر قرار دهد. سؤال ديگري كه بسياري از ناشران با آن مواجهند، قيمتگذاري براي كتابِ دردست انتشار است. برخي از ناشران، قيمت كتاب را بر اساس تعداد صفحات كتاب تعيين ميكنند كه روشي بسيار نادرست و خلاف منطق اقتصادي است. برخي ديگر هزينههاي توليد كتاب را با احتساب تخفيف عمدهفروشي و حقتأليف، صرفاً (در ايران) 2 تا 3 برابر قيمت تمام شدهي هر نسخه در نظر ميگيرند و به هزينههاي سربار و «نامرئي» و نيز تقاضاي موجود در بازار توجهي ندارند. عدهاي هم بهدرستي، در هنگام قيمتگذاري براي كتاب، هرسه عامل «هزينهها»، «تقاضا» و «كيفيت» را مورد نظر قرار ميدهند.
همچنين گاهي مشاهده ميشود كه ناشر براي تمام كتابهاي خود، از نظام قيمتگذاري واحدي پيروي ميكند، در حالي كه در هنگام قيمتگذاري هر كتابي، بايد آن كتاب را بهصورت مستقل ارزيابي و با توجه به عوامل اقتصادي گوناگون، بهويژه قيمت كتاب را پيشبيني كرد.
در عمل، ناشر به هر روشي كه قيمت كتاب را تعيين كند، در نهايت، قيمت تعيينشده فراتر از يك «پيشنهاد» نخواهد بود. قيمت واقعي هر كالا، از جمله كتاب را بازار تعيين ميكند. بنابراين قيمتي كه ناشر براي كتاب در نظر ميگيرد، در چرخهي عرضه و تقاضا در بازار، پذيرفته ميشود يا اصلاح ميشود يا رد ميشود. به همين علت است كه گاهي ناشران پس از تعيين قيمت اوليهي كتاب، به كاهش قيمت آن ناچار، يا به افزايش قيمت آن ترغيب ميشوند. اين قانون حاكم بر بازار است و اگر ناشر تصميمهاي خود را با ارادهي بازار منعطف نكند، ممكن است شكست فاحشي بر فروش كتابي وارد كند.
همچنين با توجه به استدلال فوق، تعيين قيمت ثابت و غيرقابل تغيير «پشت جلد»، عملاً حركت بر خلاف قواعد و قوانين اقتصادي و بازار است. ناشر بايد مانند بسيراي از كشورهاي صاحب صنعت نشر پيشرفته، بتواند در هر مقطع از زمان، قيمت كتابش را با توجه به تجربههاي جديد و بازخوردهاي بازار تغيير بدهد. اگر محاسبات و پيشبينيها و «پيشنهاد قيمت» ناشر دربارهي كتابي درست از آب در نيامد، بايد بتواند اين خطاي محاسباتي خود را تصحيح كند.
همانطور كه گفته شد، در هنگام تعيين قيمت براي كتاب، توجه به سه عامل كيفيت، هزينهها و تقاضا اهميت دارد. در زير به هر سه عامل پرداختهايم:
كيفيت
كيفيت از مهمترين عوامل تعيينكنندهي قيمت تمام شده (و بنابراين قيمت پشت جلد) و موفقيت يا عدم موفقيت يك كتاب است و هزينههاي هر ناشر در هنگام تعيين كيفيت يك كتاب متفاوت است.
كيفيت محتوا، شامل كيفيت متن و تصاوير كتاب، موضوع، نحوهي تأليف و خلق آن، نيازي كه برآورده ميكند، كيفيت نگارش، ويرايش، نقطهگذاري، نمونهخواني، تصويرسازي، فصلبندي، فهرستها و نمايهها، كتابشناسي، مراجع و منابع و… است. ناشر از لحظهاي كه تصميم به انتخاب كتابي براي انتشار ميگيرد، به كيفيت محتوا فكر ميكند. هرچند ممكن است بالا بردن كيفيت محتوا متضمن هزينهي بيشتر باشد، اما هرچه محتواي كتاب استانداردتر و كيفيت آن بالاتر باشد، مخاطبان اعتماد بيشتري به ناشر و آن كتاب خواهند داشت. شايد ناشري هزينهي قابل توجهي را صرف ويرايش (مضموني، محتوايي، زباني و صوري) و نمونهخواني كند و ناشر ديگري، بدون توجه به لزوم ويرايش و نمونهخواني، با هزينهي كمتر و در نهايت قيمت پايينتر، كتاب را توليد كند. اما ناشر با تعيين استاندارد كيفيت كتابهاي خود، موقعيت حرفهاي خود را در ميان رقبا مشخص ميكند.
در مرحلهي بعد، كيفيت فني، شامل صفحهآرايي و صفحهبندي، حروفنگاري، حروفچيني، نسخهپردازي، طراحي جلد، ليتوگرافي و امور مربوط به مراحل پيش از چاپ قرار دارد. در اينجا، ناشر با توجه به مخاطبشناسي اثري كه قصد انتشار آن را دارد، استانداردهاي كيفيتي براي هر كتاب يا كليهي كتابهايش تعيين ميكند. ممكن است براي يك كتاب رمان، صفحهآرايي سادهاي در نظر بگيرد و فقط به اصول اوليهي صفحهآرايي پايبند بماند، اما در مورد يك فرهنگ لغت، تصميم بگيرد كتاب را دو رنگ طراحي كند و عناصر بصري گوناگوني را براي عرضهي بهتر محتوا بهكار ببرد. درهرحال، اين كيفيت، پس از رعايت اصول پايهي آمادهسازي كتاب، به سليقهي ناشر و بازار مخاطبان كتاب بستگي دارد. اگر ناشر كيفيت عرضهي كتابش را بسيار بالاتر از حد لازم تعيين كند و در نتيجه قيمت پشت جلد كتاب بالا برود، ممكن است مخاطبان امكان خريد آن كتاب را نداشته باشند و عملاً كتاب با وجود كيفيت ظاهري بالا، با استقبال مواجه نشود. عكس اين وضعيت نيز ممكن است. در برخي كتابها، از جمله دانشنامهها، فرهنگهاي لغت، كتابهاي نفيس و كتابهاي مصور، توجه به كيفيت فني اهميت زيادي دارد و ممكن است بيتوجهي ناشر به كيفيت آمادهسازي كتاب، محتواي پرمخاطب آن كتاب را تحتالشعاع قرار دهد و با استقبال مواجه نشود. علاوه بر آن، توجه به ظاهر بايد هماهنگ باشد. مثلاً ممكن است ناشري در كتابش از صدها عكس رنگي استفاده كند و هزينهي زيادي را صرف تصحيح و آمادهسازي تصاوير كند، اما به اصول صفحهآرايي و حروفنگاري توجه نكند و عملاً عليرغم صرف هزينه، كتابي با «كيفيت نازل» توليد كند.
در مرحلهي سوم، كيفيت چاپ، صحافي، كاغذ، مقوا و بستهبندي قرار دارد. در اين گروه، ناشر بايد با توجه به كيفيتي كه براي ظاهر كتاب تعيين كرده و متناسب با آن، نوع چاپ و صحافي و بستهبندي و مرغوبيت كاغذ و مقواي مورد استفادهاش را تعيين كند. براي مثال، اگر ناشر قصد دارد يك رمان پليسي را در قطع جيبي و با قيمت ارزان توليد كند تا به بازار عظيمي عرضه كند، دليلي ندارد كه متن را چهار رنگ و بر كاغذ گلاسه چاپ كند و صحافي كتاب را جلد سخت در نظر بگيرد. همچنين اگر ناشر قصد دارد فرهنگ تخصصي چهار رنگ يا كتاب مصوري منتشر كند كه عمدتاً در كتابخانههاي عمومي عرضه ميشود، بايد كاغذ مرغوب و بادوامي براي كتاب انتخاب و در صحافي آن دقت كند، چرا كه قرار است صدها نفر در طول سالها از اين كتاب استفاده كنند.
هزينه
همان طور كه در مقالهي «عوامل مهم در تعيين تيراژ كتاب» در شمارهي 1 صنعت نشر گفته شد، هزينههاي توليد هر كتاب، به سه گروه عمدهي هزينههاي غيروابسته به تيراژ («هزينههاي پيش از چاپ» و «هزينههاي تبليغات»)؛ هزينههاي وابسته به تيراژ («هزينهي تكثير (چاپ و صحافي)») و هزينههاي جانبي («هزينههاي سربار» و «هزينههاي ركود سرمايه با توجه به مدت فروش كتاب») تقسيم ميشود. كه در هنگاه تعيين قيمت تمامشده، لازم است ناشر كليهي هزينهها را در نظر بگيرد.
در مقدمه اشاره شد كه بسيار رايج است كه ناشران بدون توجه به هزينههاي جانبي، صرفاً هزينههاي تكثير و پيش از چاپ را با هم جمع، و آن را قيمت تمامشدهي توليد در نظر ميگيرند، حال آنكه لازم است كليهي هزينهها محاسبه شود. با تقسيم كل هزينههاي توليد كتاب بر تيراژ تعيين شده، و افزودن هزينهي تخفيفات فروش، حق تأليف درصدي، ضريب ضايعات و ارزش افزوده، قيمت تمامشدهي هر نسخه از كتاب به دست ميآيد.
تقاضا
پس از تعيين قيمت تمامشدهي كتاب، ناشر بايد به عامل «تقاضا» توجه كند كه اهميت آن از عامل «هزينه» بسيار بيشتر است.
همانطور كه در مقدمه گفته شد، ناشر بايد توجه داشته باشد كه هر قيمتي كه براي كتاب تعيين كند، صرفاً يك «پيشنهاد» به بازار كتاب است و بازار تجاري، قيمت واقعي هر كالا، از جمله كتاب را، تعيين ميكند.
تعيين قيمت در هنگام تجديد چاپ معمولاً آسانتر است، چرا كه راحتتر از چاپ اول، ميتوان تعداد فروش ثابت سالانهاي را براي آن در نظر گرفت و در مورد كتابهاي چاپ اول، و معمولاً در طول سال اول، ميزان فروش تغيير زيادي ميكند، يعني احتمالاً در ابتداي عرضه، فروش كتاب بالاست و ناگهان دچار افت ميشود و به فروش ثابتي ميرسد. ميزان فروش احتمالاً تحت تأثير قيمت نيز قرار دارد، و اينجاست كه تشخيص، تجربه و قضاوت شخصي ناشر و بخش فروش انتشارات بهكار ميآيد و همان طور كه در شمارهي 1 در مقالهي «عوامل مهم در تعيين تيراژ كتاب»گفته شد، ناشر بايد عوامل مختلف مؤثر بر فروش كتاب را در نظر بگيرد، از جمله تقاضاي واقعي موجود براي كتاب، رقباي كتاب، مخاطبان آن و امكان فروشهاي موردي و غيرقابل تكرار (از جمله فروش به كتابخانههاي عمومي، و غيره.) ناشر با محاسبهي ميزان فروش در قيمتهاي مختلف، ميتواند مناسبترين قيمت را براي بيشترين درامد به دست آورد. بعد ميتواند جمع درصد حق تأليف (يا حق ترجمه) و تخفيفات فروش را از اين درامد كم كند و ببيند چه ميزان سود به دست ميآيد. لزوماً پايينترين قيمت و بيشترين فروش، با بالاترين درآمد براي ناشر همراه نيست و بالاترين قيمت و كمترين فروش هم به معناي پايينترين سطح درآمد نخواهد بود.
ناشر بايد بر اساس اطلاعات و تجربهي خود از عرضهي كتابهاي مشابه، نرخ فروش سالانه را حدس بزند. هرچه اطلاعات ناشر بيشتر باشد، قضاوت او به واقعيت موجود در بازار نزديكتر خواهد بود. ممكن است به اين نتيجه برسد كه بهتر است براي معرفي بهتر و عرضهي بيشتر كتابي، قيمت آن را بسيار پايين تعيين كند و يا در مورد كتابي كه طيف مخاطب محدودي دارد، قيمت را بالاتر از ميزاني كه در محاسبه به دست آورده، تعيين كند. همچنين ممكن است به اين نتيجه برسد كه قيمت محاسبه شده، در مقايسه با كتابهاي رقيب بالاتر است و مخاطبان آن كتاب، قادر به پرداخت اين رقم براي خريد اين كتاب نيستند، و براي حفظ آن كتاب در بازار، قيمت كتاب را (گاهي در حد زياندهي) پايين بياورد. شايد ناشر تصميم بگيرد قيمت مجموعهاي از كتابهاي خود را كه به قيمت حساستر است (مانند كتابهاي كودكان) پايين بياورد و قيمت مجموعهاي ديگر را كه حساسيت كمتري نسبت به قيمت دارد، بالا ببرد.
در هر حال، واقعيت اين است كه قيمت كتاب، مانند هر كالاي ديگري، تابع عوامل متعدد صنعتي و اقتصادي است و هيچ قاعدهي معيني براي قيمتگذاري نميتوان تدوين كرد و هيچكس جز خود ناشر و آن هم فقط به صورت يك «پيشنهاد» نميتواند قيمت كتابش را تعيين كند و هيچ نظام قيمتگذاري نميتواند كارا و دقيق باشد.