خواسته هایمان را از یاد نبریم، و جمع بندی ماجرای فیلم پایان نامه

در پاسخ به یادداشتی که درباره ماجرای فیلم پایان نامه و واکنش مردم به خانم لیلا اوتادی قبل از اطمینان یافتن از صحت خبر نوشتم، واکنش ها و پاسخ های زیادی دریافت کردم. این واکنش ها را به 5 گروه تقسیم کرده ام:

1. گروهی که معتقد بودند رویکرد من درست است و تشویقم کردند.

2. گروهی که فحاشی و به کار بردن الفاظ رکیک را محکوم می کردند، اما اعتراض به خانم اوتادی را روا دانسته بودند.

3. گروهی که معتقد بودند فحاشی و هک کردن سایت خانم اوتادی کار درستی بوده است.

4. گروهی که معتقد بودند من اصلا حق اظهار نظر ندارم، چون خارج از ایران زندگی می کنم.

5. گروهی که به من حمله شخصی کردند و دامنه فحاشی را به من گسترش دادند.

از چهار گروه اول که وقت گذاشتند و یادداشتی برای من نوشتند، سپاسگزارم. برای گروه پنجم هم آرزوی ادب می کنم.

نکته مهم در این میان این است که خبر تکذیب شد. حالا یا خبر درست بوده و با واکنش مردم عقب نشینی انجام شد، یا اینکه خبر از ابتدا نادرست بوده و مردم با عجله واکنش نشان دادند. در هر دو حالت، یک هم وطن، مقصر یا بی تقصیر، دریافت کننده مقادیر زیادی ناسزا و الفاظ رکیک شد. آنانی که دستشان را به نوشتن این کلمات رکیک آلوده کردند، شاید باید الان یک نامه عذرخواهی برای خودشان بنویسند.

راه دراز و صعب است. در این میان، آنچه سبب سقوط ما در دره ها و مغاک های دوطرف راه می شود، تسلیم شدن به خشم و شتاب داشتن در واکنش است. اعتراض حق هر انسانی است، کرامت انسانی هم همین طور. تمام مقصود من از یادداشت قبلی ام همین بود، و اینکه اگر این قدرت عظیم اعتراض جمعی در مجرای درست بیفتد، هیچ کس نخواهد توانست حقی را از ملت ایران بگیرد.

در 4 مهر ماه 1388، در همین وبلاگ یادداشت سرگشاده ای برای آقای احمدی نژاد نوشتم با نام آقای احمدی‌نژاد، دیگر بس است. شرم کنید. چشم‌هایتان را بگشایید. در همین یادداشت، خواسته های مردم ایران را به زعم خودم خلاصه کردم. موضوع مهم این است که خواسته هایمان را از یاد نبریم. مطرح کردن این سناریوها و بازی ها از طرف رسانه های حامی دولت، دقیقاً برای این است که مردم خواسته های بنیادی خود را فراموش کنند و در تار عنکبوت حواشی به دام بیفتند:

واقعیت است آقای احمدی‌نژاد، میلیون‌ها ایرانی اعلام کرده‌اند که شما را نمی‌خواهند. از خودتان پرسیده‌اید این مردم چه می‌خواهند؟ کمی تأمل کرده‌اید که شاید خود شما بتوانید آنچه را این مردم می‌خواهند به آن‌ها بدهید؟ یا خداوند بر گوش و چشم شما مهر زده است و دیگر برای شما خیلی دیر شده؟ به شما می‌گویم. هرچند می‌دانم که می‌دانید و هرچند می‌دانم که از انجام خواسته‌ی مردم عاجزید، چرا که اگر از هویت سرکش و مستکبری که برای خود ساخته‌اید دست بکشید، چیزی جز مردی عاجز از شما نمی‌ماند، هرچند عاجز بودن بهتر است از ظالم بودن.
۱٫    مردم می‌خواهند در انتخاب رهبرانشان آزاد باشند. می‌خواهند هرکس را که خواستند، فارغ از جنس و دین و نژاد، به رهبری خود برگزینند. آیا در ایران مردم این حق را دارند؟ آیا برای انتخاب منتخبانشان مجبور نیستند اسیر دور باطل نظارت استصوابی شوند؟
۲٫    مردم می‌خواهند نظر اکثریت در جامعه اجرا شود، اما حقوق اقلیت محترم دانسته شود. آیا این حقوق محترم شمرده می‌شود؟ آیا محل تجمع دراویش شیعه‌ی اثنی‌عشری با خاک یکسان نشد؟ آیا جوامع قومی و دینی مختلف جامعه، زرتشتی، مسیحی، یهودی، کرد، لر، ترک، بلوچ و… حقوق برابر با بقیه‌ی مردم دارند؟
۳٫    مردم می‌خواهند آزادی‌های فردی‌شان محترم شمرده شود. قانونی را نمی‌خواهند که به حاکمان قدرت بدهد که به مردم بگویند چه بپوشند و چه نپوشند، چه بخورند و چه نخورند، چه بگویند و چه نگویند. آیا در ایران حقوق فردی مردم محترم است؟
۴٫    مردم عدالت می‌خواهند، مایلند همه در پیشگاه قانون برابر باشند. به راستی اعتقاد دارید همه در برابر قانون برابرند؟ آیا در برابر شکایاتی که از روزنامه‌ی کیهان می‌شود، همان برخوردی می‌شود که با شکایات از روزنامه‌های غیرمقبول از نظر شما می‌شود؟ آیا با مردمی که فقط به جرم حضور در خیابان دستگیر شدند، همان برخوردی شد که با ضارب مسلح سعید حجاریان شد؟
۵٫    مردم عدالت اجتماعی می‌خواهند، می‌خواهند بدانند ثروت‌های ملی‌شان چه‌گونه هزینه می‌شود. مایلند بدانند که چرا میلیاردها دلار از سرمایه‌های ملی ما بلاعوض به کشورهای دیگر منتقل می‌شود.
۶٫    مردم از رهبرانشان پاسخگویی می‌خواهند. نه اینکه در پاسخ خبرنگاری که از شما می‌پرسد آیا انتخابات را دزدیده‌اید، بگویید من نمی‌فهمم چه می‌گویید.
۷٫    مردم آزادی بیان می‌خواهند. بارها ادعا کرده‌اید که در ایران آزادی بیان مطلق است که در واقع یعنی مفهوم آزادی بیان را نمی‌دانید. آزادی بیان یعنی اینکه قلم و گردن هرکس را که مخالف میل شما حرف می‌زند، نشکنید؛ اگر کسی در اعتراض به شما فریاد زد، کشته نشود؛ روزنامه‌ها هراس نداشته باشند که مبادا چیزی بگویند که با یک حکم تعطیلی از سوی هیئت نظارت بر مطبوعات شما، صدها نفر بیکار بشوند؛ سانسور، به‌ویژه سانسور پیش از انتشار، بر کتاب‌ها اعمال نشود؛ آزادی انتخاب شغل وجود داشته باشد؛ فرد ممنوع‌القلم و ممنوع‌التصویر وجود نداشته باشد، برای روزنامه‌نگاران راهی جز تمکین، زندان یا تبعید وجود داشته باشد، کتابی ممنوع‌الانتشار نشود، اطلاعات به سهولت مبادله شود و با فیلترینگ سهمگین و پرهزینه‌ی شما مواجه نشود، کسی که شما را نمی‌خواهد همان‌قدر امنیت داشته باشد که کسی که شما را می‌خواهد دارد. هنوز هم می‌گویید در ایران آزادی بیان وجود دارد؟
۸٫    مردم آزادی شاد بودن می‌خواهند. آیا تا کنون در عمرتان شاد بوده‌اید؟ باورم نمی‌شود بدانید شادی یعنی چه، چرا که نمودهای شادی شما را دیده‌ام: بزغاله نامیدن متخصصان، خس و خاشاک نامیدن مردمی که بر آن‌ها حکومت می‌کنید در جشنتان و هلهله کشیدن بر گورهای دسته‌جمعی مخالفانتان که در کمال صلح، فقط می‌گفتند شما را نمی‌خواهند. وقتی می‌گویم مردم شادی می‌خواهند، باید بدانید که شادی قاعده ندارد، قانون ندارد، به شمار انسان‌های روی زمین، راه برای شادی وجود دارد. کسی با پایکوبی شاد می‌شود و کسی دیگر با جشن‌های دینی و آیینی.
۹٫    مردم آزادی عقیده می‌خواهند. می‌دانید آزادی عقیده یعنی چه؟ یعنی بپذیرید که برای رستگاری فقط یک راه – راهی که شما به آن اعتقاد دارید – وجود ندارد. یعنی بپذیرید که به شمار انسان‌های روی زمین، راه برای رستگاری هست.
۱۰٫    مردم آزادی هویت می‌خواهند. می‌دانید آزادی هویت یعنی چه؟ یعنی بپذیرید که همه نباید رفتاری مطابق با استانداردهایی که شما تعریف می‌کنند داشته باشند.
۱۱٫    مردم حق تشکل می‌خواهند. لزوماً تشکل‌های مردم با علایق شما سازگار نیست. شما حق ندارید جلوی تشکل مسالمت‌آمیز جمعیتی هرچند کوچک را بگیرید.
۱۲٫    مردم نمی‌خواهند منفور کشورهای دیگر باشند، مایلند در کنار تمام مردم جهان، در راه سعادت این کره‌ی خاکی کوچک گام بردارند.

یا حق

آرش حجازی

شما ممکن است این را هم بپسندید

11 پاسخ‌ها

  1. رضا گفت:

    یکی از نتایج اعتراض به لیلا اوتادی : امير آقايي از بازي در فيلم «پايان‌نامه» به كارگرداني حامد كلاهداري انصراف داد.
    ا
    ين بازيگر سينما، تئاتر در يادداشتي كه در اختيار بخش سينمايي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) قرار داد آورده است: «نظر به اينكه فيلمنامه «پايان نامه» به لحاظ نسخه اوليه دچار تغييراتي شده و اين تغييرات بدون اطلاع اينجانب انجام شده انصراف خود را از بازي در اين پروژه اعلام مي‌كنم. ظاهراً از روز قبل كامران تفتي به جاي اينجانب در «پايان نامه» مشغول بازي شده است. براي دست‌اندركاران اين پروژه آرزوي موفقيت مي‌كنم.»

    http://isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1654355&Lang=P

  2. علی گفت:

    خواسته هایتان را بسیار پسندیدم، اما شاید مردم خواسته های دیگری هم دارند که شما جا انداخته اید..  

  3. Sheik Ebrahim Zanjani گفت:

    دکتر حجازی امیدوارم شما که دستی‌ در نوشتن دارید و از مقالاتتون هم پیداست که با مسائل اجتماعی اشنا هستید یک مقاله هم در مورد نداهای زنده که الان در ایران زندگی‌ میکنند بنویسید. منظورم دختران و زنان شجاعی هستند که در حوادث بعد از انتخابات همگام و در بسیاری مورد حتا محکمتر از مردان به رژیم اعتراض کردند. آیا جامعه‌ ایران اکنون احترامی که شایستهٔ این شیر زنان هست را به آنها می‌گذرد یا هنوز هم به عنوان یک ضعیفه به آنها می‌نگرد؟

    ماجرای خانوم اوتادی را از ابعاد مختلفی‌ می‌توان بر رسی‌ کرد و یک بعد آن اینستکه ندا به سمبل افتخار و به نوعی ناموس بچه‌های ایران تبدیل شده و هیچکس تحمل اینکه کوچکترین آسیبی به این نماد شجاعت وارد شود را ندارد. امیدوارم روزی به تمام دختران شجاع ایران زمین چنین با افتخار نگریسته شود.

  4. اليا گفت:

    اعتراضي از سر تفنن و تفرج و … : چرا تو حاشيه ي صفحه وبلاگتان كتاب شاهدخت سرزمين ابديت معرفي نشده ؟ با آمدن كي خسرو كه خودتان با آمدن آن از خودتان خوشتان آمد ، و كتابهاي ديگرتان، آيا شاهدخت سرزمين ابديت زده شده ايد ؟!
    اعتراضي فردي در مجراي درست !

  5. آرش حجازی گفت:

    🙂 ممنونم از یادداشتتان دوست عزیز. شاهدخت که دیگر جای خودش را دارد 🙂 اضافه اش می کنم عنقریب.

  6. آرش حجازی گفت:

    علی جان حتما همین طور است که شما می فرمایید. من هم عرض کردم “به زعم خودم”، وگرنه در حدی نیستم که سخنگوی مردم ایران باشم.

  7. سلام گفت:

    تكذيب خبر به دليل فشار وزارت اطلاعات بوده، به قنل از يك كارشناس سينمايي:
    http://www.voanews.com/persian/news/iran/neda-iran-film-13-11-2010-107781273.html
    اين هم مطلبي درباره كارگردان نظام:

  8. بی ربط به پست! گفت:

    اگه میگی گناهی نداری
    بیا ایران و توضیح بده
    پای بی گناه تا پای دار میره، اما بالای دار نمیره!

  9. سپيده گفت:

    iهميشه به شما افتخار مي كنم ،چه به عنوان يك نويسنده ،چه به عنوان يك روشنفكر ، و چه به عنوان يك مبارز كه بهترين راهكارها را ارائه مي دهد.

  10. علی گفت:

    در گیرو دار این اعتراض خونین که با هزاران توطئه در نهایت سرکوب شد، شما تبدیل به نوبل ایران شدید. تا چندی دیگر کار به جایی خواهد رسید که درصد زیادی از مردم این سرزمین به درو دیوار خانه‌هاشان هم گاز بزنند. سرکوبی مدرن که به احتمال قوی دوباره به راهپیمایی‌های خیابانی می‌انجامد؛ اما این‌بار زیاد خونین نخواهد ماند.
    نظر من این است که این بار شاید مقدار ناچیزی از غذای گرفته شده‌ی مردم بازگردانده شود و با اوضاع جدید، مردم قبله‌ی نمازشان را هم تغییر خواهند داد!
    امیدوارم در هر شرایط، در محیطی امن و لایق حضورتان بمانید و ادامه دهید.
    آقای حجازی، پیغام خصوصی‌ای در بخش “تماس با من” قرار داده‌ام. خواهشمندم در صورت وجود فرصتی مناسب، به من پاسخ دهید.

  11. Sharron Clemons گفت:

    دکتر حجازی امیدوارم شما که دستی‌ در نوشتن دارید و از مقالاتتون هم پیداست که با مسائل اجتماعی اشنا هستید یک مقاله هم در مورد نداهای زنده که الان در ایران زندگی‌ میکنند بنویسید. منظورم دختران و زنان شجاعی هستند که در حوادث بعد از انتخابات همگام و در بسیاری مورد حتا محکمتر از مردان به رژیم اعتراض کردند. آیا جامعه‌ ایران اکنون احترامی که شایستهٔ این شیر زنان هست را به آنها می‌گذرد یا هنوز هم به عنوان یک ضعیفه به آنها می‌نگرد؟ ماجرای خانوم اوتادی را از ابعاد مختلفی‌ می‌توان بر رسی‌ کرد و یک بعد آن اینستکه ندا به سمبل افتخار و به نوعی ناموس بچه‌های ایران تبدیل شده و هیچکس تحمل اینکه کوچکترین آسیبی به این نماد شجاعت وارد شود را ندارد. امیدوارم روزی به تمام دختران شجاع ایران زمین چنین با افتخار نگریسته شود.