قاتلان گام به گام در دام خودنهاده افتاده اند، با هر دست و پا بیشتر گرفتار می شوند و خروجی ندارند
امشب فیلمی از صدا و سیمای ایران پخش شد به نام تقاطع، که “گزارشی پژوهشی” از مرگ ندا آقاسلطان ارائه می داد. بسیار مستفیض شدم. به نظرم اتفاق فرخنده ای بود پخش این فیلم.
روز اول گفتند فیلم اصلا جعلی است و ندا آقاسلطان در یونان است.
بعد گفتند خبرنگار بی بی سی صحنه سازی کرده که ندا را بکشند و او فیلم بگیرد.
بعد سفیر ایران در مکزیک اعلام کرد که گلوله ای که “در سر ندا پیدا شده”، از نوعی نیست که در ایران وجود دارد.
بعد آقای ضرغامی دوباره گفت فیلم جعلی است.
بنده خدایی به نام آرش حجازی پیدا شد که سر صحنه بود و وقتی دید این همه دروغ می گویند و خون بیگناهی دارد پایمال می شود، نتوانست تحمل کند و به سخن در آمد. گفت اولاً که فیلم جعلی نیست و ندا جلوی چشم های من مرد. بعد هم گفت که مردم جسد ندا را برداشتند و در یک پژو 206 گذاشتند و بردند، هرچند دیر شده بود و ندا مرده بود. آخرش هم گفت که بعد از دور شدن پژو با جسد ندا و معلم موسیقی، مردم فردی را گرفتند که سبیل و هیکل تنومندی داشت و فریاد می زد که نمی خواستم بکشمش. مردم پیراهنش را درآوردند و کارت های شناسایی اش را که نشان می داد عضو بسیج است، گرفتند.
رئیس نیروی انتظامی، آقای احمدی مقدم، گفت که کل ماجرا دروغ است و پای خود آرش حجازی وسط است و اصلا اینترپل به دنبال آرش حجازی می گردد.
اینترپل اعلام کرد که نه خیر، این طور نیست و دولت ایران دروغ می گوید.
آقای احمدی مقدم گفت من کی گفتم اینترپل دنبالش می گردد، این ها را رسانه ها از خودشان در آورده اند.
ده پانزده روز بعد کارت های شناسایی عباس کارگر جاوید و بعد هم فیلمی هم از صحنه ای که مردم پیراهن کارگر جاوید را درآورده بودند، منتشر شد.
فیلم دقیقا با گفته های آرش حجازی تطبیق می کرد. آرش حجازی عکس را که دید، گفت بله این همانی است که بعد از مرگ ندا مردم گرفته بودند.
گفتند حجازی دروغ می گوید و اصلا چنین فردی آنجا نبوده و کارت ها جعلی است و با فوتوشاپ درستش کرده اند.
بعد هم خواهران بسیجی شال و کلاه کردند و رفتند “خودجوش” جلوی سفارت انگلیس تجمع کردند و تئاتر گذاشتند که اصلا این آرش حجازی خودش قاتل است و برش گردانید تا “خودجوش” ازش اعتراف بگیریم (البته برای این تجمع مجوز وزارت کشور لازم نبود).
در این میان البته مجوز انتشارات کاروان را هم لغو کردند و به کتاب هایش هم دیگر مجوز ندادند و اجازه تجدید چاپ کتاب های قبلی اش را هم ندادند تا 22 کارمندش بیکار بشوند تا برایشان درس عبرتی بشود که برای آدمی مثل حجازی کار نکنند. خود حجازی هم بعد از حرف هایش تحت تعقیب قرار گرفت و ده ها بار به مرگ تهدید شد.
اما هنوز دل آقایان خنک نشده بود، چون ویدئوی ندا و شهادت آرش خان کار خودش را کرده بود و تمام دنیا اخم هایشان را به سمت ایران گره کرده بودند.
بعد به صورت “خودجوش” فیلمی ساختند و از شبکه رسمی پرس تی وی پخش کردند و در آن گفتند اصلا ماجرا از این قرار است که آرش حجازی و پناهی معلم موسیقی و ندا تیمی فرستاده از سوی خارجی ها بودند و ندا خون روی صورت خودش ریخت که مردم فکر کنند تیر خورده. بعد هم وقتی سوار پژو 206 شدند، آرش حجازی و پناهی تیر خلاصی به ندا زدند و کشتندش و به کمک راننده که دستش توی کار بود، بردندش.
بعد شبکه اچ بی او فیلمی ساخت و برای اولین بار صحنه ای را پخش کرد که مردم جسد ندا را در ماشین می گذاشتند و آرش حجازی هم در تصویر نبود.
حرص دوستان وزارت اطلاعات کلی درآمد که پس چرا آرش حجازی سوار ماشین نشده، او که قرار بود در ماشین با گلوله ندا را بزند! پس حالا دمار از روزگارش در می آوریم که سوار ماشین نشده.
فیلم تقاطع را ساختند و در آن به آرش خان تاختند که اصلاً تو پزشک خیلی بدی هستی! اصلاً تو پزشکی؟ مدرکت کو؟ اگر پزشک خوبی بودی، سوار ماشین می شدی و می رفتی تا سناریوی قبلی ما درست در بیاید و مجبور نشویم دوباره ازاول سناریوی جدیدی بسازیم. حالا دیگر اصلا از فیلم قبلی اظهار بی اطلاعی می کنند. ظاهراً همین طوری مثل علف هرز، “خودجوش” از سبد برنامه های پرس تی وی درآمده بود!
اما این فیلم آخری از همه بهتر بود. چون دولت ایران خیلی چیزها را پذیرفت:
1. ندا آقاسلطان واقعا کشته شده، در یونان نیست.
2. فیلم هم جعلی نبوده.
3. ندا واقعا در صحنه تیر خورده و پمپ خون هم دستش نبوده و دخیل در توطئه ای هم نبوده.
4. آرش حجازی قاتل نبوده.
6. بر خلاف گفته سفیر ایران در مکزیک، نه تنها گلوله به سر ندا نخورده بوده، بلکه اصلا گلوله را پیدا نکرده بوده اند! (بماند که چرا گزارش های پزشکی قانونی یک سال بعد منتشر می شود آن هم از طرف خبرنگار پرس تی وی و نه از طرف پلیس ایران).
5. از همه مهم تر، عباس کارگر جاوید وجود دارد، آن روز در صحنه بوده (خودجوش، چون قرار نبوده کار عملیاتی بکنند)، بعدش هم از دست مردم کتک خورده. (البته آقای پناهی گفتند که نشنیدند ایشان فریاد بزند که نمی خواستم بکشمش. حق هم داشتند. چون همان طور که بارها گفته ام، مردم عباس کارگر جاوید را بعد از دور شدن آقای پناهی و ندا در پژو 206 گرفتند. بنابراین آقای پناهی اولین بار بود که ایشان را می دید! نکته جالب تر اینکه در این یک سال هیچ کس نتوانست عباس کارگر جاوید را پیدا کند جز این خانم فیلمساز “مستقل”!)
هرچند، چون آقای کارگر جاوید شخصا گفته اند که اسلحه نداشته اند و قسم می خورند که دخالتی در ماجرا نداشته اند، پس حتما راست می گویند و نیازی به تحقیق بیشتر یا بازجویی یا محاکمه نیست.
این یک قدم بزرگ به جلو است. یک چیز مهم ثابت می شود. در یک طرف روایت آرش حجازی قرار دارد و در یک طرف روایات دولت ایران. روایات دولت ایران تا به حال چندین بار عوض شده، اما روایت آرش حجازی همان روایت است و هر روز که می گذرد، حقیقت گفته هایش بیشتر آشکار می شود. در یک طرف آرش حجازی قرار دارد که برای شهادت دادن بر چگونگی قتل یک بی گناه نه تنها چیزی به دست نیاورد (جز آرامش وجدان)، که آواره شد، امنیتش را از دست داد، کارش را ازش گرفتند، دیگر خانواده اش را هم نمی تواند ببیند، دسترنج تمام عمرش بر باد رفت، اما پای حرفش ایستاد. در طرف دیگر دولتی قرار دارد که تمام آبرویش را با شهادت ندا و شهادت دادن آرش حجازی از دست داد و به هر فریب و نیرنگ و دروغی متوسل شد تا این آبرو را دوباره باز بخرد و در این میان از هیچ کاری فروگذار نکرد.
مهم نیست اگر ثابت کنند من پزشک بدی بودم. من هیچ وقت ادعا نکردم که پزشک برجسته ای هستم. چه فرقی می کند؟ مهم این است که بی گناهی کشته شد و قاتلان گام به گام در دام خودنهاده افتاده اند، با هر دست و پا بیشتر گرفتار می شوند و خروجی ندارند.
قاتلان به مکر خدا گرفتار شدند و مکرو مکرالله والله خیر الماکرین.
در این باره بیشتر حرف خواهم زد.
یا حق
آرش حجازی
من تمام نظرات را خواندم. چند نکته:
طرفداران رژیم ، حالا یا بسیجی یا مزدور یا لباس شخصی یا هر چی، برای اینکه خودشان را جزو آدم های معمولی نشان دهند برای خودشان اسامی زن انتخاب می کنند مثل مریم و ماری و از اینجور چیزها که این خیلی جالبه برای روانشناسی آنها.
ایراد می گیرند چرا همراه ندا با ماشین نرفتی. تا آنجا که من فیلم اچ بی او را دیدم، راننده ماشین و یک جوان جلو نشستند، ندا را روی صندلی عقب خواباندند و معلمش هم صندلی عقب رفت ولی حالت نشسته نداشت چون جایی برای نشستن نبود. حالا می فرمایید این آقای آرش هم می رفت رو سر ندا می نشست که ادا درآورده باشد که به فکر بیمارش است. با آن خونی که از چشم و دهان و دماغ ندا آمد، آدم معمولی هم می فهمید که ماندنی نیست، حالا آقای دکتر در ماشین چه کار خاصی می توانست برای او انجام دهد، تنفس مصنوعی بدهد؟
همان زمان که فیلم ندا در اینترنت پخش شد و بعد هم عنوان شد که ندا هنرپیشه بوده و خودش کیسه ی خون را روی صورتش ریخته، در یکی از وبلاگ های همین حزب اللهی ها (که چون داشتم سرچ می کردم به آن رسیده بودم و اسمش یادم نیست وگرنه پیدایش می کردم و لینکش را اینجا می گذاشتم) یک فیلم از صحنه ی قتل ندا بود که مرتب این فیلم را برمی گرداند و با دایره قرمز دور دست معلم ندا نشانه می گذاشت و اصرار داشت که در این لحظه است که ندا چیزی را به دست معلمش داده و خلاصه دردسرتان ندهم . آقایی که فرمودی هجده ساله هستی فکر کنم وبلاگی بود از یکی از همسن های تو. حالا نمیدانم آنها را دیلیت کرده یا نه؟
یکی دیگر هم پرسیده چرا توی دوربین نگاه می کردی؟ اولا با منتشر شدن فیلم های مختلف از زاویه های مختلف از مرگ ندا، نشان می دهد هر کس که آن لحظه رسیده داشته با موبایلش فیلم می گرفته بنابراین آقای دکتر هر طرف که نگاه می کرده، بالاخره توی دوربین کسی بوده ولی اینکه اصلا چرا نگاه می کرده. چند روز پیش حادثه ای برای دوست من که کنار من ایستاده بود پیش آمد. در وقت استراحت بین برنامه ای بیرون سالن در پیاده رو ایستاده بودیم که او بدون اینکه من متوجه شوم چند قدم از من دور شد و سرش گیج رفت و با صورت به زمین افتاد. تا من به خودم آمدم یکی دو نفر دیگر دویدند و آمدند بلندش کنند. من تا دیدم صورتش خونی ست به اطراف نگاه کردم تا کمک بگیرم فکر کردم خون دماغ شده و می خواستم کسی دستمالی بیاورد. مسلما اگر از من هم فیلم گرفته باشند می توانند متهمم کنند که چرا به جای اینکه به دوستت نگاه کنی به اطراف نگاه می کردی؟ ولی من دست خالی که نمیتوانستم کاری کنم، می خواستم کمک بخواهم.
بعد هم تحلیل گران عزیز، انسان حتی اگر پزشک باشد، شوک دیدن صحنه ای چون قتل یک دختر جوان جلوی چشمانش، قدرت تصمیم درست در لحظه را از او حداقل برای لحظاتی می گیرد. حالا شما هی بیایید و بگویید چرا با دست چپ روی قلبش نگذاشتی، چرا فشار ندادی؟
بابا، موضوع اینها نیست. موضوع این است که رژیمی سرکوبگر و فاسد و مرتجع و متقلب دشمن آزادی و عدالت اجتماعی ست. او هر که را خواهان آزادی و دمکراسی باشد، می خواهد نابود کند. هر کسی هم که افشاگری کند، او را هم نابود می کند. برای همین است که هم ندا و نداها و سهراب ها را می کشد و هم زیدآبادی، احمدی امویی، عیسی سحرخیز، ژیلا بنی یعقوب، هنگامه شهیدی، بهاره هدایت، شبنم مددزاده، شیوا نظرآهاری و ….. را به زندان می اندازد.
اما دوستان
اینان هراسشان ز یگانگی ماست.
یک مملکت با کفر باقی می ماند ولی با ظلم باقی نخواهد ماند.
آقای حجازی، کار شما در افشاگری درست بوده. خارج شدنتان از ایران هم درست بوده. اینها شما را می گرفتند و در دانشگاه اوین مجبورتان می کردند که بر ضد مادر خودتان هم اعتراف کنید.
اینها ذره ای آبرو و شرف در وجودشان نیست. مگر ندیدید که با زن سعید امامی یعنی با زن همپالکی خودشان، زن مامور امنیتی خودشان که کلی آدم برایشان کشته بود، چه کردند.
آقایان ارزشی و ذوب شده در ولایت فقیه بروید فیلم های بازجویی زن سعید امامی را ببینید و خجالت بکشید از اینکه می گویید “می ماندی ایران و حقیقت را پیگیری می کردی، کاریت نمی کردند.” شما یا واقعا نادانید یا خودتان را به نفهمی زده اید.
درود به آرش حجازی نازنین
این فیلم یکی از کمدی ترین آثار رژیم در طول این سالها بود حتی کمدی تر از اعتراف گیری های ساختگی.
ماشاا… سوتی ها که یکی 2تا نبود :
1) مجری شبکه PressTv متعل به حکومت خود را خبرنگار مستقل جا زد ، ایشون فارسی هم صحبت میکنه که خواستن با انگلیسی صحبت کردنش جوابی باشه برای فیلم “برای ندا” که HBO ساخته!
2) فیلمهایی که از پشت بام ها و پیاده رو ها پخش شد تابحال از هیچجا پخش نشده بود و واضح بود که حکومت اینهارو نگه داشته بود برای همین موقع تا بتونه گندی که زده رو ماست مالی کنه !
3) اوونموقع که چندتا بسیجی جلوی سفارت جمع شدن و قاتل رو BBC و آقای حجازی میدونستن اما در این فیلم فقط خواستن سعی کنن نشون بدن آقای حجازی دروغ میگه و قاتل یا منافقین هستند یا اسرائیل یا سازمان Sia یا …
خلاصه که فقط هدفشون این بود که ذهن هارو منحرف کنن . همین
آرش جان میبینی که هر ذهن سالمی میفهمه جریان چی بوده . به این 2-3نفر ابلهی که اینجا بین بیش از 100نفر اختیار تعقل ندارن و آگاهی هاشون از اتفاقات این مدت فقط رسانه سراسر دروغ حکومت هست اهمیت نده .
جناب حجازی منتظر مطلب بعدی شما هستیم
حق با ماست و ما بو توییم
برقرار باشی و سربلند
دلم می خواد گریه کنم برای قتل و عام گل…برای مرگ رازقی … دام می خواد گریه کنم
دلم می خواد گریه کنم برای قتل و عام گل…برای مرگ رازقی … دام می خواد گریه کنم …
سلام آقای حجازی،
ممنون از متنی که نوشتی. ممکنه درباره اظهارات شریکتون که گفت اون حرف ” نمی خواستم بکشمش” را نشنیدم، اظهار نظر کنید.
سرافراز باشی همیشه مثل الان.
آرش خان،
ممنون که ایستادید و شهادت دادید که نه تنها آبرو و عزت خویشتن بلکه یک ملت را باز ستاندید!
واقعا که مایه ی افتخار اهل طبابت و اهل قلم هستید. نمی دانم به چه زبانی از شما تشکر کنم ولی آرزو دارم روزی نشر کاراوان باز مانند گذشته در خدمت ادبیات ایران و جهان به پا خیزد.
دوستی ندا را به ققنوس تشبیه کرده – شما نیز چون ققنوس از خاکسترها متولد خواهید شد.
سبز و سرافراز باشید
شیر مادرت حلالت.
با سلام…. دلم می خواد با تمام قوا فریاد بزنم ای رهبر آزاده گوساله ایم گوساله …. باید گوساله بود تا این همه ذروغ های واضح و وقیحانه رو از طرف جمهوری اسلامی باور کرد… به دوستانی که توقع دارند از پرسنل بیمارستان در مورد قتل ندا جواب درست بگیرند باید گفت لطفا سرنوشت دکتر رامین پورزندراجانی را در نظر بگیرید اینجا ایران است از جان و آبروی انسان ارزانتر سراغ دارید؟
آفرین برآنان که آرش ات نام نهادند! صد آفرین!!!! به حق که نام زیبنده ایست!
ایکاش در ابتدای مطلب می نوشتید ورود سگ و حرومزاده های اطلاعاتی ممنوع ..
عجب مکافاتی داریم ها؟ آخر چرا نمی توانیم از دست این یکی خلاص شویم؟ خدا لعنت کند مخترع موبایل دوربین دار را. سابق چقدر راحت بود این جور کارها.
شورش عزیز شما چطور دلت میاد موجود نازنینی مثل سگ که باوفا، باشعور، فهمیده، ساده و بی ریا، دوستداشتنی و… هست رو با حرومزاده های اطلاعاتی یکی بدونی؟؟!!
Emam Ali said there would not have been crimes if there were not lies. Even criminals respect honorable men. Be careful Arash there are too many crazies around but steafst on truth. The cost is very high for you but you have entered in history of the world for ever. Take care.
Dorod bar sharafet
دوشنبه اول شهریور 1389 ساعت 10شب شبکه 4 تلویزیون ایران در برنامه راز خانم سیاه پوست با طالب زاده مستند ساز برنامه زنده داشتند
به خوبی فارسی صحبت می کرد وخود را کارمند پرس تی وی معرفی کرد
ولی یادمه که در برنامه تقاطع انگلیس صحبت می کرد حتما می خواسته کلاس برنامه اش بالا بره
به همه کسانی که قبلا شناسائی اش کرده بودند تبریک می گویم
تا یادم نرفته زیر نویس می گفت نامش مرضیه هاشمی است
کشتن دگر اندیشان هنگامی پایه گزاری شد که محمد عموی خود را نفرین کرد با اوگفتگو نکرد 2 هنگامی که زورش بر دیگران چربید دستور به کشتن داد زن شاعری بنام اسما که چند فرزند داشت چاقو کشان مسلمان کشتند .3زنی همزمان با محمد ادعای پیامبری داشت وچند هزار پیرو او را نیز کشتند به هر روی اسلام در گفتار و کردار جز شمشیر تا امروز چیزی برای گفتن نداشته برای نمونه در این روزها میتوان از رفتار رژیم با بهائیان نام برد .از 23 بهمن 1357تا امروز یک دادگاه علنی با وکلای مدافع و تماشاچیان و هیئت منصفه و دادستان بی طرف نداشته اند .در دادگاهای خلخالی چنان بیدادگری ها شد که جهان و نخست وزیر دلبسته به امام هم به فریاد آمدند .. یادتان هست امام چی گفت اینها در هر دادگاهی محکوم به اعدام هستند … این گفته برابر است با فتوا با همین گونه فتواها بیش از4000 انسان را در 1367 سلاخی کردند .با شعار جنگ تا رفع فتنه … و جنگ جنگ تا پیروزی که فتوای دنبال کردن جنگ پس از پس گرفنن خرمشهر بود بیش از 400000 ایرانی به کشتن دادند . این روزها چون روزها و سالهای گزشته در کردستان آدمکشی براه اناخته اند پس از بمب گزاری میگویند چند ضد انقلاب بمبگزار کشته شدند که هیچگاه شما نام و نشانی از آنها نخواهید شنید .آنها اهل دروغ و تقیه اند .هر چه سازمانهای حقوق بشری در خواست مینمایند که برای بررسی در باره زندانیان و کشتارهای پس از 22 خرداد 88 به ایران بیایند پزیرفته نمیشود و سازمان ملل هم راه بجائی نبرده . تنها انیس نقاش است که گفته برای کشتن دستور گرفته اما نتوانسته دستور را انجام دهد . همه میدانند که بستن روزنامه ها برای این است که به مردم خبرهای یک سویه ودروغ برسد چون روزنامه های آزاد چون چرا کرده وبه آسانی زیر بار دروغهای شاخدار دارو دسته رژیم آدمکش نخواهد رفت . باید کفت که تلاشهای رژیمهای دیکتاتوری بیشتر برای راهنمائی هواداران و راضی کردن آنهاست وگاهی نیز ایجاد تردید برای غیر خودی هاست وگرنه همه میدانند که این رژیم تا هنکامیکه ایرانیان خود را از شر آنها نجات ندهند از دروغگوئی وکشتار دگراندیشان دست بردارنیست .کفته اند …..بر نیاید این دو کار از هیچکس ///// مردی از نامردو نا مردی ز مرد