گفت وگو با آرش حجازی، روزنامه ایران

منبع، روزنامه ایران ۱۷ مهر ۱۳۸۰

029976.jpg

پائولو كوئليو در ايران خيلي زود به شهرت رسيد. نخستين رمان برگردان به پارسي اش، كيميا گر بود كه به چاپ هاي متعدد رسيد البته با ترجمه هايي از چند مترجم مختلف. آرش حجازي از جمله مترجماني است كه باترجمه اغلب آثار اين نويسنده عارف مسلك برزيلي و دعوت او به ايران به شهرت رسيد. او انتشارات كاروان را اداراه مي كند و درتازه ترين حركت، رمان جهالت اثر ميلان كوندرا را ترجمه كرده كه هفته آخر مهر به بازار مي آيد. به همين مناسبت گفت وگويي با او داشته ايم و در اين گفت وگو حجازي خود را چنين معرفي مي كند، بخوانيد:

* متولد چه سالي هستيد، در چه رشته اي فارغ التحصيل شده ايد؟ چند كتاب نوشته ايد و نام آنها… ترجمه را از چه سالي شروع كرده ايد؟ و تا به امروز غير از كوئليو از چه نويسندگاني ترجمه كرده ايد؟

** متولد ،۱۳۴۹ فارغ التحصيل سال ۱۳۷۵ در رشته پزشكي. رمان «اندوه ماه» درسال ۱۳۷۳ از من منتشر شده. آثار داستاني ديگرم ، داستانهاي كوتاه «چهل شب با خضر پيامبر»، «نفرت سياه»، «زال نامه» و «نقب» را نوشته ام كه بنا است در مجموعه اي منتشر شوند. همچنين رماني به نام «شاهدخت سرزمين ابديت» به زودي از من منتشر مي شود. ترجمه را از سال ۱۳۷۳ با ترجمه اي از آگاتاكريستي شروع كردم كه منتشر نشده . بقيه ترجمه هاي من: «دختر شاه پريان» (انگليسي ـ لرد دانسني)، «كلاغ» (انگليسي – ادگار آلن پو)، آرش كمانگير (سياوش كسرايي، از فارسي به انگليسي)، «جهالت» (اسپانيايي ـ ميلان كوندرا)، شبح اپرا (انگليسي، با همكاري مهدي حريري ـ گاستون لورو)، شهر هشتم (از فارسي به انگليسي)، «نامه هاي عاشقانه يك پيامبر» (پرتغالي ـ جبران خليل جبران) هستند. از كوئليو «كيمياگر»، «ورونيكا تصميم مي گيرد بميرد»، «بريدا»، «مكتوب»، «دومين مكتوب»، «كنار رود پيدرا نشستم و گريستم»، «خاطرات يك مغ»، «شيطان و دوشيزه پريم»، و «عطيه برتر» را از پرتغالي ترجمه كرده ام.

* چه شد كه به ترجمه آثار كوئليو رو آورديد؟

** يك مترجم براي انتخاب كتابي براي ترجمه، دلايل متعددي دارد. اولين دليل اين است كه «امكان» ترجمه اثري را دارد. من امكان ترجمه كتابهاي كوئليو را از زبان اصلي به فارسي داشتم، كوئليو را از نزديك مي شناختم، با افكار او كاملاً آشنا بودم، و در ضمن مي دانستم در ايران افكار او مورد پسند خوانندگان زيادي واقع مي شوند. از آن گذشته، تصميم به ترجمه آثار كوئليو، به طور خاص تابع مسأله مهم تري هم بود. پيش از اين كه من دست به ترجمه آثار اين نويسنده بزنم، مترجمان ديگري كتابهاي او را ترجمه كرده بودند. كوئليو كنجكاو بود در مورد وضع ترجمه آثارش در ايران باخبر باشد. حتي خودش از من خواست كه متون ترجمه شده را كلمه به كلمه از فارسي برايش ترجمه كنم. بسياري از اين ترجمه ها، از نظر مطابقت با متن اصلي مشكل داشتند و بنا بر اين كوئليو خواست نظارت برترجمه دقيق آثارش را برعهده بگيرم. باز از اين نكته مهمتر، به عنوان يك ناشر معتقد به رعايت حق مؤلف، فرصت بسيار مناسبي بود تا با همكاري نويسنده غير ايراني، ارتباط مستقيمي ايجاد شود و ثابت كنيم كه مي توان بدون افزايش قيمت كتاب، حقوق مؤلف و مترجم را همزمان رعايت كرد.

* آيا شما از زبان پرتغالي ترجمه مي كنيد؟ در ايران چند نفر از زبان پرتغالي دست به ترجمه آثار ادبي مي زنند؟

** من از سه زبان انگليسي، پرتغالي و اسپانيايي ترجمه مي كنم و در ضمن از زبان فارسي هم به انگليسي ترجمه مي كنم. خبر ندارم چند نفر ديگر در كشورمان، متون ادبي را از پرتغالي به فارسي ترجمه مي كنند، اما مطمئناً ـ اگر باشند ـ انگشت شمارند.

* اخيراً رمان جهالت را از ميلان كوندرا ترجمه كرده ايد. با توجه به اين كه فضاي آثار كوئليو و كوندرا دو فضاي متفاوت هستند، چه چيزي سبب شد به ترجمه كوندرا بپردازيد؟

** به طور خلاصه، اول اين كه به نظر من، مترجمي يك شغل است، به نظر من اهميتي كه در ايران به مترجم كتاب داده مي شود، نوعي كم لطفي در حق نويسندگان ماست. در همه جاي دنيا، اعتبار انتخاب خوب كتابي كه انتخاب، ترجمه و منتشر مي شود، به ناشر تعلق دارد. ناشر خوب، كتاب خوب انتخاب مي كند و ناشر بد، كتاب بد؛ و هر دو نوع ناشر، كتابهاي خود را به مترجم ها مي سپارند تا ترجمه شوند. براي مترجم همين كافي است كه متن كتاب سفارش شده را بخواند، با ذهنيت نويسنده ارتباط بر قرار كند، و مطمئن شود كه مي تواند متن نويسنده را با حفظ روح متن، امانت و صداقت، و حفظ اصول زيباشناسي زبان مقصد، برگرداند. اين يك فن است و ربطي به هنرندارد. حالا اگر مترجم از اثر نويسنده خوشش بيايد كه چه بهتر. بنابر اين، وقتي ناشر ـ كه تصادفاً در اكثر موارد خودم بوده ام ـ كتابي را براي انتشار مناسب تشخيص بدهد، و در ضمن حق الترجمه مرا هم بدهد ـ كه اين ناشر در اغلب موارد نمي دهد ـ و مطمئن باشم كه مي توانم كتاب را با معيارهايي كه خودم براي ترجمه خوب دارم، ترجمه كنم، دست به اين كار مي زنم. شايد من نه با ديدگاه كوندرا موافق باشم و نه كوئليو. اما اين مانع ترجمه آثارشان نمي شود. ديدگاه خودم را در رمان ها و داستانهاي خودم مي نويسم. مسؤول اين كه كتاب خوب است يا بد، ناشر و نويسنده هستند. اما به عنوان ناشر مي توانم به سؤال شما جواب بدهم. اتفاقاً دغدغه كوندرا و كوئليو، هر دو يك چيز است: «بحران هويت انسان مدرن.» اما رويكرد شان به اين دغدغه، متفاوت است، از آن جا كه به تعداد افراد بشر، رويكرد نسبت به اين پديده وجود دارد، بنا بر اين ترجمه كوندرا و كوئليو را دركنار هم، كاملاً به جا مي دانم. چون فرصت تأمل در ميان دو نظر متفاوت را به خواننده مي دهد. ضمن اين كه شايد جالب باشد بدانيد كه يكي از محبوب ترين نويسندگان كوئليو، ميلان كوندراست. كوندرا بيشتر سؤال مطرح مي كند، كوئليو بيشتر جواب پيشنهاد مي كند.

* انتشارات كاروان گويا مجوز چاپ و ترجمه آثار كوئليو را از نويسنده اخذ كرده است و هيچ ناشري ظاهراً نمي تواند اين آثار را منتشر كند. با توجه به عدم عضويت ايران در معاهده كپي رايت، حركت شما تا كجا نافذ بود؟

** روزي كه با كوئليو قرارداد بستيم، از هيچ چيز مطمئن نبوديم و نفوذ حركت ما صفر بود. بنا بر اين به هر حال پيش رفتي داشته ايم. من به عنوان يك ناشر به پذيرش معاهده مالكيت معنوي معتقدم و فكر مي كنم پذيرش آن طيف وسيعي از امكانات را در اختيار فرهنگ ايران قرار مي دهد. به خاطر اين اعتقادم مبارزه مي كنم و آدم هميشه در مبارزه برنده نيست. آقاي دكتر مهاجراني، وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلامي، تأييد كردند كه انحصار انتشار آثار كوئليو در اختيار كاروان باشد. آن زمان آقاي مسجد جامعي هم كه قائم مقام وزير بودند، مخالفتي با اين حركت نداشتند. اما متأسفانه در مرحله اجرا، هيچ پيشرفتي نداشتيم و ظاهراً مسائل حقوقي پيچيده تر از آن بود كه بتوان در يك وزارتخانه، دستور وزير را اجرا كرد. با انتخاب آقاي مسجد جامعي به وزارت فرهنگ و ارشاد، آقاي رمضانپور، معاون فرهنگي ايشان، نامه اي رسمي به ما دادند و به اداره كتاب ابلاغ كردند كه جلو انتشار آثار كوئليو توسط ناشران ديگر گرفته شود. اما باز متأسفانه اين دستور هم در حد يك دستور پيروي نشده باقي ماند و در پيچ و خم اداره بازي فراموش شد. ناشراني به قرار داد ما احترام گذاشتند و ديگر آثار اين نويسنده را منتشر نكردند. ناشران ديگري هم آثار كوئليو را منتشر كردند و ما هم كه قصد دعوا با كسي را نداشتيم، اين حركت را كه مي توانست بازتاب بين المللي وسيعي داشته باشد، گذاشتيم كنار ده ها برنامه توسعه فرهنگي ديگر دولت. به هر حال، ما الآن به كوئليو حق التأليف پرداخت مي كنيم، و همين قرارداد متقابل بود كه باعث شد كوئليو جايزه اي براي نويسندگان ايراني در نظر بگيرد. اما بي توجهي مجموعه فرهنگي كشور به اين قرار داد، باعث شد كه كوئليو در برگزاري مسابقه ادبي سال ديگر دچار ترديد بشود. به هر حال ما پيشرفت داشته ايم. خوانندگان به كتابهايي كه مامنتشر مي كنيم بيشتر اعتماد دارند، و در ضمن ما يك پل ارتباطي ميان خواننده ايراني و نويسنده غير ايراني برقرار كرده ايم. همين، عمل ما را توجيه مي كند.

* جايزه كوئليو در فروش آثار انتخاب شده چه تأثيري گذاشت.

** تأثيرش خوب بود و فروش كتاب «شهر هشتم» (برنده زمينه رمان ـ نشر كاروان) از انتظار ما بالاتر بود. از فروش كتاب «خواب و پنداره» (برنده زمينه غير داستاني ـ نشر مركز) اطلاعي ندارم. اما واقعيت اين است كه ما با بحران جهاني «كتابخواني» روبه رو هستيم و با شعار هم نمي توان به جنگ اين بحران رفت.

شما ممکن است این را هم بپسندید